اونــايي که الان دســت تو دست عشــقتون خــوشبخــت زندگي مي کنــين

اونــايي که الان با عشــقتون خوشيــن

اونــايي که هر لحــظه به عشــقتون اس ام اس مي ديــد و شاديــد...

هــمش گوشــيتون زنــگ ميــخوره و اس ام اس داريــد...

واســه اونــايــي که الان تــنهـان دعــا کنــيد...

محبت زیادی

همیشه آدمها را خراب می کنه...

گاهی آدمها می روند...

نه برای اینکه دلایل ماندنشان کم شده...

بلکه به این دلیل که آنقدر کوچکند

که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند...

او که رفتنی است، بگذار برود . . .

چه باک؟؟؟

مــن از ايــن بــه بعــد بــجاي ايــن جــملــه ها :
مواظــب خــودت بــاش
دستــت درد نكــنه
خــدا خيــرت بــده
سلامــت باشي
...پير شــي جــوون
فقــط يه جــمله ميگــم:
"دلــــــــت نشــــــكنه!"
چون همه اونها بدون اين بي فايده ست

فکرش را بکن!
یک روز می آیی،
و میبینی نه من هستم؛
نه این کلمات...

در زنذگیت به کسی اعتماد کن

که به او ایمان داری...

نه احساس...!!!!

(خیلی پرمعنیه هاااا.....)

Mr.M

وقتی باران می بارد یاد خدا را بیشتر احساس میکنم

چون باران یعنی نقطه چین تا خدا .......

برای شستن خستگی ها....برای شستن حسرت ها....

می شوم تکراری ترین تصویر خیابان های شهرم......

چتر را می بندم....

می روم زیر باران....

شاید باران بشوید خستگی ها را....بشوید حسرت ها را...

شاید....

شاید باران بشود نقطه چین تا خدا........

و بگویم من خـــــــــدا را دارم

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم  ز بی آبی

ولی...

با خفت و خواری

پی شبنم نمیگردم...

دیشب این جمله یه دفعه یادم اومد...اینجا نوشتم تا بیشتر جلوی چشمم باشه...

چوپانی را پرسیدند روزگار چگونه است؟؟؟

گفت:گوسفندانم را که پشم چینی کردم،بیشترشان گرگ بودند....

Mr.M

دیگر به دنبال همراه اول نیستم...

این روزها اول راه همه همراهند....

این روزها بای به دنبال همراه آخر گشت...

همراهی تا آخرین قدم ها...

الی

دنیا رو میبینی؟؟؟

حرف حرف میاره...

پول پول میاره...

خواب خواب میاره...

ولی محبت خیانت میاره...!!!!!!

Mr.M

(عاشق این جمله ام....بهم ثابت شده بد جور...)

میدونی قانون دنیا مثل عکاسی می مونه...

وقتی روی کسی خیلی زوم میکنی کیفیتش میاد پایین...

Mr.M

خوش به حال فرهاد....

تلخترین خاطره زندگیش شیرین بود...

MR.M

کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره

چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه

شک نکن . . .

برگ های پاییزی

سرشار از شعور ِ درخت اند

و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند

آرام قدم بگذار ….

بر چهره ی تکیده ی آن ها

این برگها حُرمت دارند...

درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است

امشب الکی خوشم....

اتفاقی نیفتاده هاااا....

الکی....

فقط میدونم عاشق شدم....

اونم دوتا دوتا....

عاشق خودمو خدا....

هر چی اسمشو میذارن بذارن.....

نارسیسیسم...خود شیفتگی....هرچی.....

همینه ک هست...

احساساتمو برا هیشکی جز خودم نمیخوام خرج کنم....

تا ب موقعش ک پیدا بشه یه آدم لایق.....که تا الان ندیدم

واما.....

خدایا؟؟؟؟؟

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

و ازت ممنونم که هستی کنارم...

سهراب....

 گفتی چشمها را باید شست !
شستم ولی...!!!
گفتی جور دیگر باید دید!
دیدم ولی...!!!
گفتی زبر باران باید رفت !
رفتم ولی...!!!

او نه چشم های خیس و شسته ام را
نه نگاه دیگرم را
و نه هیچکدام را
ندید....

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه باران زده...!!!

سلام...

حال همه ی ما خوب است...

اما تو باور نکن...

(به یاد خسرو شکیبایی عزیز...روحش شاد)

به قـــولِ شهاب حسيني :
هر وقت ديدي حَريف داره برنـــده ميشه يه لبخنـــد بــِـزن تا به بُردش شَک کُنه !!!

(فک نکن برنده شدی....)

نـــــه چــــــــهره !
نـــــه اثر انگـــــشت !
آدم ها را از طرز " آه " کشيدن شان بشناسيد ...!

دستهايم به آرزوهايم نرسيد،آنها بسيار دورند...
اما درخت سبز شکیبایی ام مي گويد:
اميدي هست...
دعايي هست...
خدايي هست...

مــن اشـتباه کـردم !
به خـيالم بوسه هايت ، تعهد هستـند
آغوشتــــ ، سر پنـاه
هديه هـايت ، قول وقـرار
مـــن اشـتباه کردم !
هر چـه بودي ، عادتــــ بودي
نه فقـط با من، با همه ايـن طـور بودي...!